به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جمعیت هلالاحمر؛ مشتاقانه، به خط شدهاند، تا بروند و خدمت کنند. بعضیها اولین بارشان و بعضیها برای چندمین سال متوالی است که قصد دارند، در خدمت زوار باشند. سرخپوشانی که هر لحظه آمادهاند، تا در خط مقدم امدادرسانی قرار بگیرند و برای هر ماموریتی، با یکدیگر رقابت میکنند. آنهایی که بدون هیچ چشمداشتی، با نخستین فراخوان، مشتاقانه، خود را به صحنه میرسانند و سعی میکنند، تمام آموزشها و آن چیزی را که در جمعیت یاد گرفتهاند، به منصه ظهور بگذارند. حالا هم همزمان با ایام پرفیض اربعین حسینی، بار دیگر شور و اشتیاق خدمت در میان اعضای جمعیت هلالاحمر موج میزند. داوطلبانی که از سراسر ایران، با قلبی سرشار از عشق و ارادت، خود را به صف مشتاقان خدمت به زائران اباعبدالله الحسین (ع) رساندهاند. چند نفر از این خادمان بیادعا، در مراسم بدرقه کاروان تیمهای عملیاتی هلالاحمر برای اعزام به اربعین حسینی (ع)، تجربیات و انگیزههایشان از حضور در این حماسه عظیم را روایت میکنند.
آرزویم اربعین بود؛ به آن رسیدم
محمد مهدی نقوی، 20 ساله، از تکاب، یکی از خادمانی است که برای رفتن به مراسم اربعین و خدمترسانی به زائران اربعین حسینی (ع)، بیتاب است: «پنج سال است که در جمعیت هلالاحمر شهرستان تکاب استان آذربایجان غربی فعالیت میکنم. همیشه آرزویم این بود که در مراسم اربعین شرکت کنم و در خدمت مردم و زوار باشم و به آنها امدادرسانی کنم. به کمک کردن و نجات دادن خیلی علاقه داشتم، مخصوصاً برای این مراسمهای مذهبی که مردم به ما نیاز دارند و ما باید در کشور دیگری کنارشان باشیم. امسال بالاخره به آرزویم رسیدم. در این پنج سال داوطلب بودم و داوطلبانه خدمت کردم. یک بار هم سال 1401 در طرح “قدم به قدم” جمعیت، در مشهد شرکت کردم و آنجا هم در خدمت زوار بودم و چهار پنج روز فعالیت کردیم. امسال اما برایم همه چیز فرق میکند. این مراسم توفیقی میخواهد که نصیب هرکسی نمیشود و من مشتاقانه در این مراسم شرکت میکنم.»
بالاخره قرعه به نام من افتاد
هادی یوسف زاده، 33 ساله، از طبس، هم عاشقانه به این مراسم میرود و با خودروی آموبلانسش، منتظر ایستاده و برای اعزام لحظهشماری میکند. او هم برای نخستین بار است که در این ماموریت عاشقانه شرکت میکند: «15 سال است که در جمعیت هلال احمر شهرستان طبس در خراسان جنوبی فعالیت میکنم. دو سال و نیم میشود که شرکتی شدم و بقیه سالها را داوطلبانه خدمت کردم. راننده آمبولانسم و از طرف هلالاحمر اولین بار است که در مراسم اربعین شرکت میکنم. ولی در این سالها چهار بار به صورت شخصی در مراسم اربعین شرکت کردم و عاشق این مراسم هستم. اما برای امدادرسانی توفیق شرکت نداشتم. چون همیشه علاقه داشتم به زوار خدمت کنم. حال و هوای اربعین جوری است که دوست دارم به آنجا بروم و این بار، عاشقانه به مردم خدمت کنم. در استان ما یک آمبولانس است و کلی نجاتگر. بر اساس قرعهکشی هر سال یک نفر اسمش در میآید و تا پارسال اسم من در میان خدمتگذاران نبود. امسال بالاخره به آرزویم رسیدم و میروم که خدمت کنم و هر کاری از دستم برآید برای مردمم انجام دهم. هر سال بیصبرانه منتظر بودم که برای اعزام به اربعین بروم، ولی نمیشد. قبلاً هم برای زوار در مشهد خدمترسانی کردهام. در کل که در بحرانهای زیادی شرکت کردهام و برای نجات عملیاتهای زیادی انجام دادهام. ولی خدمت به زوار حال و هوای خاصتری برای من دارد که بتوانم در این عرصه نیز فعالیت کنم.»
عاشق خدمترسانی در اربعینم؛ حتی اگر یک سال بمانم
یعقوب تقی اوغلی، 38 ساله، از مشکین شهر نیز از علاقه و اشتیاقش به خدمترسانی در اربعین میگوید: «من نجاتگر از شهرستان مشکین شهر استان اردبیل هستم. از سال 1381 به صورت داوطلبانه خدمت میکنم. هنوز هم داوطلب هستم. اولین بار است که برای امدادرسانی به مراسم اربعین میروم. ولی 10 سال به صورت متوالی در انجام مراسم اربعین به صورت شخصی شرکت کردهام. امسال اما شور و حال خاصی دارم. چون در خدمت زواری هستم که از کشور عزیزمان و کشور عراق نیاز به کمک دارند. در سالهای گذشته، دو بار ثبت نام شدم ولی لحظه آخر اسمم خط خورد. من عاشق خدمترسانی در این مراسم هستم. تا آخر مراسم میمانم، حتی اگر یک سال هم باشد میمانم و خدمت میکنم. در آنجا به زائران خدمت میکنم تا بتوانم دینی که به مردم و هلالاحمر را ادا کنم. من با افتخار نجاتگر داوطلب جمعیت هلالاحمر هستم.»
خاطره نجات جان یک مادر در نجف
مرتضی سلیمی، از تنگستان چندین بار در مراسم اربعین از سوی جمعیت هلالاحمر، شرکت کرده و هر بار تجربههای شیرینی را در این مراسم کسب کرده است. او وقتی از این ماموریت خاص صحبت میکند، دل در دلش نیست که هرچه زودتر در خدمت زائران حضرت اباعبدالله، باشد: «من از سال 86 با جمعیت هلالاحمر شهرستان تنگستان استان بوشهر همکاری دارم. در این سالها، به عنوان داوطلب، فعالیت کردم. حالا نیز این توفیق شامل حالم شده که به مراسم اربعین، اعزام شوم تا دوباره به زائران اباعبدالله خدمت کنم. چهارمین سال است که برای امدادرسانی به کربلا میروم. در سه سال گذشته در درمانگاه و موکبها و بیمارستانهای عراق، خدمترسانی کردم. همیشه نجاتگر بودم. آنجا کارهای درمان، تزریقات، سرمتراپی، اعزام بیماران به مرز را انجام میدادم. در ماموریتهای امدادی اربعین، خاطرات زیادی دارم. ولی یکی از آنها برایم تاثیرگذار بود. یادم میآید که سال گذشته، ساعت دو نیم شب پزشک شیفت شب تماس گرفت واعلام کردند که سریعاً باید یک خانم 46 ساله را به مرکز درمانی اعزام کنیم. آن خانم اصلا حالش خوب نبود. بلافاصله او را اکسیژنتراپی کردیم و به بیمارستان رساندیم، درواقع جانش را نجات دادیم. او با توکل به خدا و امام حسین (ع) به زندگی برگشت. این مساله برایم تاثیرگذار بود و انگیزه بیشتری برای خدمت به زوار به من داد. آنجا مردم به هلالاحمر اعتماد زیادی دارند و وقتی ما را میبینند احساس امنیت میکنند. همین مساله برایم بسیار ارزشمند است و باعث میشود با انگیزه بیشتری آنجا خدمترسانی کنم.»
ارادت خانوادگی به هلالاحمر و امام حسین (ع)
موسی قاسمیان، از طبس نیز از تجربه امدادرسانیهایش در جمعیت هلالاحمر میگوید. او که به همراه همسر و فرزند چهار سالهاش، لباس خدمت برتن دارند و عضو داوطلب جمعیت هلالاحمر محسوب میشود، از توفیق اعزام به کربلا میگوید: «از سال 82 داوطلبانه خدمت میکنم. خودم کارمند آتشنشانی هستم. در کل کار داوطلبی را دوست دارم. امسال از طرف هلال احمر اولین بار است که اعزام میشوم. این بار قرعه به نامم افتاد و به آرزویم رسیدم که در خدمت زائران باشم. آنجا 25 روز هستم و تا آخر مراسم میمانم. خودم یک پسر 4 ساله دارم که عضو غنچههای هلالاحمر است. همسرم هم کارمند آموزش و پرورش و داوطلب هلالاحمر است. با اشتیاق میروم و خدمتگذاری میکنم. مدتها بود که دعا میکردم که امام حسین (ع) مرا بطلبد تا در آنجا خدمترسانی کنم. همیشه دوست داشتم به زائران خدمت کنم. یک بار خانوادگی به مشهد، رفته بودیم. یک خانم بیماری صرع داشت و حالش بد شد و من به او امدادرسانی کردم. همه این اقدامات را به صورت شخصی انجام میدادم. اگر کسی گرمازده میشد و حالش بد میشد، شخصاً به سمتش میرفتم و خدمترسانی میکردم. چون به خدمت به زوار علاقه دارم.»
تجربه شیرین تولد نوزاد در نجف
محمدامین معتمدنیا، 38 ساله، از کرمانشاه نیز خاطرهای دیگر از خدمترسانی به زائران دارد: «من ، 18 سال است که نجاتگر جمعیت هلالاحمر در حال خدمترسانی هستم. بار سوم است که اعزام میشوم. با توجه به اینکه مرز زیارتی خسروی در کرمانشاه است، خدمت به زوار را دوست دارم. این یک کار دلی است. فقط سختیاش دوری از خانواده است. ولی از بچگی وقتی اسمی از امام حسین (ع) میآمد، شور و حال خاصی در من ایجاد میشد. به عشق اباعبدالله به این سفر میروم. در این سالهای خدمت در مراسم اربعین، یک خاطره شیرین دارم سال 97 بود مکه در نجف، یک ماموریت را اجرا کردم. آنجا یک خانم باردار بود که حالش بد شده بود. این خانم، در حال زایمان بود. میخواستیم او را اعزام کنیم به مرز، اما خانم اصرار داشت که در نجف این زایمان انجام شود. با بچههای دیگر او را به بیمارستان رساندیم و خانم آنجا فارغ شد و خدا به او یک پسر داد. او را تحویل تیم درمان دادیم و تا آخرین لحظه کنارش بودیم. این تجربه برای من خیلی جالب بود که آن خانم همانجا زایمان کرد.» / سیما فراهانی