به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر؛ حتی فرصت نکردند که در آن سرمای وحشتناک، لباس های خیسشان را از تن خارج کنند. با همان حال و در آن سرما، به حیاط اداره رسیدند و روی زمین به خواب رفتند. برای اینکه جانی داشته باشند تا ساعتی بعد باز هم ناجی مردم دیگری شوند. مردمیکه در این روزهای بارانی، آب های خروشان زندگیشان را از بین برده است. حالا سرخ و سفیدپوشان هلال احمر، به یاری شان شتافته اند تا بتوانند زندگی را به آنها بازگرداند. آنها قهرمانان جادهها و خانههای سیلزدهاند. سامان پرند و علیاکبر حسینی، امدادگران شهرستان رفسنجان ماجرایشان از آن روز بحرانی را روایت میکنند.
سختیهای مداوم و انگیزه دعای خیر
سامان مجموعاً ۸ سال سابقه دارد، ۷ سال به صورت داوطلبانه خدمت کرده و اکنون یک سال و نیم است که به صورت رسمی در هلال احمر مشغول به کار است. سامان پرند، یکی از همان دو نفری است که پس از ده ساعت عملیات بی وقفه در خانه ای که غرق در آب شده بود، از فرط خستگی تقریبا بیهوش شد. او به شدت درگیر عملیات اخیر آبگرفتگی در روستای عباسآباد شهرستان رفسنجان بود؛ تیم اعزامی آنها فقط سه نفر بود. وقتی به روستا رسیدند، صحنهای تکاندهنده در انتظارشان بود: «در پایینترین نقطه روستا، در دو خانه، آب تا زانو بالا آمده بود. آب رودخانه کوچک، از حریم خانهها عبور کرده بود. وقتی به آنجا رسیدیم شرایط بسیار سختی بود. حدود 10 ساعت بی وقفه آب های داخل خانه را خارج کردیم. در آن سرمای هوا و بارش باران، شرایطمان بسیار سخت تر هم شده بود. مجبور بودیم با لباس کاملا خیس در سرما کار کنیم. همین مساله رمقی برایمان باقی نگذاشته بود. برای همین وقتی رسیدیم، در همان حیاط روی زمین افتادیم و خوابمان برد.»
با پایان مأموریت، آنها با لباسهایی که از پا تا زانو خیس بود، به اداره بازگشتند تا فقط تعویض لباسی کنند و دوباره آماده باشند. این امدادگر میگوید که حتی در آن روز نسبتاً پرکار، بیشتر مأموریتها مربوط به تصادفات جادهای بود، اما این بارش های سنگین، تمرکز همهچیز را به خود معطوف کرده بود.
سامان با اشاره به ماجرای تلخ شهادت همکارش، ادامه میدهد: «در این مسیر، ما یک همکار خوب را از دست دادیم؛ یکی از امدادگرانی که در شرایط سخت سیل کنار مردم بود، اما حالا دیگر نیست. این مساله خیلی برایمان دردناک بود، ولی ما امدادگران همیشه و در هر شرایطی کنار مردم هستیم.»
اما چه چیزی این خستگی بیپایان را تحملپذیر میکند؟ او پاسخ میدهد: «تنها چیزی که خستگی را از تنمان بیرون میکند، خوشحالی مردم و دعای خیری است که در حق ما میکنند. همین انگیزه ما برای ادامه راه است.»
اما سیلهای سنگینتر هم پیش آمدهاند. سامان به سیل دو سال پیش اشاره میکند که شاید سختترین تجربه بود: «آن سیل وحشتناک بود. من ۹ روز به خانه نرفتم. کلاً در پایگاه شبانهروز گذراندیم. یک روز چنان مأموریتها زیاد شدند که انگار هر دو ساعت یک بار یک تصادف یا حادثه جدید ما را صدا میزد.»
او از نجات جان چند نفر در یکی از سیلهای گذشته میگوید: «به روستایی در فاصله حدوداً ۴۰ کیلومتری شهر اعزام شدیم که کاملاً محاصره شده بود. چهار نفر آنجا گیر افتاده بودند؛ دو پیرزن و پیرمرد. ما توانستیم به آنها آب و غذا برسانیم و برایشان چادر برپا کنیم، چون خانههایشان آسیب دیده بود.»
او در پایان توصیهای جدی برای مردم دارد: «لطفاً در زمان بارش و برف مراقب باشید. یکی از حوادث رایج، گیر کردن خودروها به دلیل نداشتن زنجیر چرخ هنگام تفریح و برفبازی است که هم جان خودشان را به خطر میاندازد و هم ما را به جادهها میکشاند. برای همین از مردم می خواهیم که برای بازی و تفریح به برخی از مناطق صعب العبور نروند، چون هم خودشان گرفتار میشوند و هم امدادگران باید در سخت ترین شرایط ماموریت خود را اجرا کنند.»
ده ساعت نبرد با آب در عباسآباد
علیاکبر حسینی امدادگر دیگری است که در این عملیات سخت و نفسگیر حضور داشت. او که در مأموریت اخیر در عباسآباد لحظههای سختی را گذراند، جزئیات عملیاتی را با دقت بیشتری شرح میدهد. او ۴ سال است که به طور تخصصی در بخش امداد و نجات فعالیت میکند و در مجموع ۶ سال سابقه داوطلب بودن را یدک میکشد: «ما به دلیل هشدارهای هواشناسی و شناختمان از بافت فرسوده شهر، آمادهباش بودیم. وقتی بارندگی به اوج رسید، تیم سه نفره ما به عباسآباد اعزام شد. وضعیت آن خانه، فاجعه بود. آن خانه دقیقاً در پایینترین نقطه روستا قرار داشت و آب تمام مسیری که از کوه میآمد، آنجا جمع میشد. با وجود اینکه خانههای بالادست تلاش کرده بودند خودشان را حفظ کنند، اما این خانه زیر بار آب بود.»
در ابتدا فکر میکردند تعداد ساکنین کمتر است، اما درنهایت، مشخص شد که ۸ نفر در خانه گیر افتاده بودند، از جمله یک زوج مسن: «آنها با مدیریت خودشان توانسته بودند خودشان را نجات دهند، اما تمام داراییشان در معرض نابودی بود.»
نبرد برای نجات اموال
علیاکبر عملیات را به دو مرحله تقسیم میکند: توقف سیل و تخلیه. «ابتدا مجبور شدیم با استفاده از خاک و خاکریز جلوی سوراخ بزرگی که در دیوار ایجاد شده بود و آب از آن راه وارد میشد را بگیریم تا ورود آب متوقف شود. سپس، با استفاده از موتور پمپ آب، عملیات تخلیه را آغاز کردیم.»
او اذعان میکند که این عملیات به دلیل کمبود نیروی انسانی، بسیار طولانی شد: «به دلیل ماموریت های زیاد این چند وقت به دلیل بارش های فراوان، نیروهای ما مرتب درگیر عملیات های دیگر بودند. برای همین در هر عملیات دو یا سه نفر بیشتر نبودیم. ما حدود ده و نیم ساعت در آنجا بودیم تا توانستیم آب را خارج کنیم. در کنار آن، بخش کوچکی از دامهای خانواده هم که در آب مانده بودند را نجات دادیم.»
پایان یک مأموریت، آغاز مأموریت بعدی: «پس از بازگشت به اداره، هنوز بدنم درد میکرد و خستگی ناشی از حمل شیلنگها و تجهیزات سنگین در وجودم بود، همانجا در حیاط روی زمین افتادیم و خوابیدیم. اما یک ساعت و پانزده دقیقه بیشتر نگذشت که دوباره برای یک مورد آبگرفتگی دیگر اعزام شدیم.»
در آن دوره چند روزه، علاوه بر آبگرفتگی منازل، نیروها به دلیل شدت بارندگی در سرچشمه رفسنجان و همچنین تصادفات متعدد جادهای نیز اعزام میشدند.
علیاکبر در تأکید نهایی بر علاقهاش به این کار تصریح میکند: «من واقعاً عاشق کمک کردن به هموطنانم هستم. سنم کم است، ۲۰ سال، اما شوق کمک کردن، همه درد جسمی را از بین میبرد و این وظیفه اصلی ماست. 6 سال است که داوطلبانه در این مسیر گام برداشته ام و از این کار خسته نخواهم شد.»
/ سیما فراهانی