به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جمعیت هلال احمر، سردار سرتیپ پاسدار عبدالله عراقی- رئیس پژوهشکده دفاع مقدس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس گفت: جنگ همواره با سرنوشت انسانها همراه بوده و در هر مقطعی از تاریخ، این درگیریها براساس تضاد منافع صورت میگرفته است. مردم صبور ایران هم هشت سال درگیر جنگ تحمیلی بودند و جنگ در حالی شروع شد که به کشوری که تازه انقلاب شده بود، تجاوز شد؛ درواقع جنگ را به ما تحمیل کردند؛ اما توانستیم با پشتیبانی مردمی، فرماندهی رهبری فرزانه، لطف الهی و تقدیم صدها هزار شهید، جانباز و آزاده برای اولین بار در طول تاریخ بعد از دوره قاجار سرزمین و تمامیت ارضی کشورمان را حفظ کنیم.
وی افزود: جنگهایی که در قدیمالایام اتفاق افتاده بود، فرماندهی و رهبری درست نداشت و نتوانسته بود ملت را بسیج و همراه کند؛ اما در هشت سال جنگ تحمیلی توانستیم با سربلندی، پشتیبانی و حمایت همه قشرهای اجتماعی این جنگ را پشت سر بگذاریم. البته که نقش امدادگران و کادر درمان در دفاع مقدس سازنده و موثر بود چون اگر کادر درمان در میدان نبود آمار شهدای کشور خیلی بیشتر میشد، لذا حضور حتی یک امدادگر در دوران جنگ بسیار سازنده و کارآمد بود.
وی با اشاره به عملیات والفجر ۱۰ در سال ۱۳۶۶ گفت: یادم است که در نقطهای کنار رودخانه سیروان در حال رفتن به عملیات بودیم، برای لحظهای صدایی از بیسیمچی شنیدیم که ترکش خورده بود، من و همرزمانم به دلیل اینکه از نکات درمانی و امدادی آگاهی نداشتیم، نتوانستیم کاری برای او انجام دهیم اما اگر شرایط برعکس میشد، بیسیمچی ما که شهید شده است، امروز زنده میماند. همه این خاطرهها نشاندهنده حضور پررنگ و موثر امدادگران است.
عراقی افزود: بنده خودم در کربلای ۵ در شلمچه زخمیشدم، یعنی دست راستم آرپیچی زدن با سیداسدالله موسوی، ایشان بیسیمچی من بود؛ ما دوتایی کنارهم ایستاده بودیم، کنار مقر لشکر ۱۱ یک آرپیچی زن عراق من دیدم که بلند شد، تا به خودمان بجنبیم، شلیک کرد که بیسیمچی، پایش قطع شد و من دستم قطع شد؛ یعنی دستم کنده شد و افتاد پشت؛ فقط یک ذره عضله جلوش مانده بود. یادم است که شهید اللهیاری خدا روحش را شاد کند، کنار من بود گفتم: «احمد این دست من را با سرنیزه ببر.» یک تکه روی لباسم مانده و لباسهایم آتش گرفته بود. احمد نیزه را درآورد که یک تکه عضله باقیمانده را ببرد. یک امدادگری یک دفعه، شروع به داد و بیداد کرد و گفت: «میرم شکایت میکنم از دستت... حق نداری این کار را بکنی...» گفتم: «این دست که دیگر فایده ندارد.» گفت: «تو چه کار داری؟» دو تا چوب برداشت گذاشت روی دست ما و بست. شهید احمد کاظمی خدا رحمت کند، یک نفر فرستاد و ما را انداختند در آمبولانس. نفربر را بردند پشت خط مقدم و این دست من ماند و آن امدادگر به عنوان سفیر الهی بود آن روز.
عراقی با اشاره به عملیات کربلای 4 گفت: سال ۶۵ در جزیره امالرصاص همان جایی که غواصها به شهادت رسیدند، ما وارد جزیره امالرصاص شدیم، محورهای بعدی نتوانستند بیاند، الحاق حاصل نشد دشمن ما را محاصره کرد و ما عضو لشکر نجف بودیم، فرمانده هم شهید حاج احمد کاظمیبود؛ با بیسیم پیام دادند که باید برگردیم. از آن رودخانه نمیتوانستیم برگردیم، عراقیها میزدند، لحظه به لحظه بچهها به زمین میافتادند؛ ما دو تا امدادگر آنجا داشتیم. در آن وضعیت محاصره و تیر و ترکش، همه استرس داشتند که این امدادگران باید بیاند، مجروحها را ببندند و درمان کنند، امکانات هم داشت تمام میشد، تقریباً ۲۵ زخمیبود؛ چون میدانستم باید به عقب برگردیم، به بچهها گفتم: «همه را جمع کنید توی کانال، وقتی تاریک شد، قدم اول مجروحها را بفرستیم عقب...» این ۲۵ زخمی را دو نفر امدادگر که باندشان هم تمام شده بود، سرمشان تمام شده بود و بالاخره یک جوری جمع و جور کردند، از زخمیها خون رفته بود و رنگ و رو پریده بودند. بعضیهایشان دستشان قطع شده بود، رودهها بیرون زده بود، امداگران مجروحان را تا مغرب و عشا حفظ کردند، ما دو قایق داشتیم، اولویت ما این بود که یکی از قایقها بدهیم برای انتقال مجروجان. نقش امدادگران واقعاً سازنده هست، آنها با روحیه هستند، با ایمان و با اعتقاد هستند.
او همچنین ادامه داد: در حلب سوریه سال ۹۴ -۹۵ در نزدیکی شهری به اسم الحمره ما گیر افتاده بودیم، زخمیها میافتادند روی زمین؛ دو نفر امدادگر آنجا بودند، ما دیدیم که چه قدر با روحیهاند، پناه هم نداشتیم، پشت سنگ و درختان زیتون بودیم، هر کسی که میافتاد روی زمین، یک امدادگر بود که سینهخیز میرفت زخمیها را جمع و جور میکرد؛ بقیه در فکر پناه گرفتن بودند، اما این امدادگران با روحیه بودند که زخمیها را جمع میکردند.همه اینها نشان میدهد که در سختترین و خطرناکترین عملیاتها حضور پررنگ امدادگران دیده میشد و به هیچ عنوان این عزیزان شانه از زیر بار مسئولیت خالی نمیکردند؛ برخی شهدا را حتی رزمندگان هم نتوانستند جابهجا کنند، اما امدادگران این کارها را انجام میدادند و از هر کاری که از دستشان برمیآمد کوتاهی نمیکردند.
رئیس پژوهشکده دفاع مقدس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس گفت: امدادگران همیشه با روحیهای قوی در حال فعالیت و خدمترسانی هستند، برای مثال در برخی عملیاتها رزمندگانی را میدیدیم که در حالتی به سر میبردند که دیگران دل نداشتند آنها را ببیند، اما امدادگران و کادر درمان زحمتکش با حفظ روحیه ایثارگری و شجاعت خود به درمان آنها میپرداختند.
وی خاطرنشان کرد: سلسله مراتبی که در گذشته در جبههها برای حمل و نقل مصدومان و شهدا اتفاق میافتاد به قدری سخت بود که شاید افراد دیگری که این صحنهها را میدیدند راضی به لحظهای ریسک کردن نبودند، اما امدادگران در خط مقدم و زیر تیر و ترکش به مجروحان خدمترسانی میکردند و مسئولیت بزرگی را برای خود انتخاب کرده بودند.
عراقی در پایان گفت: نقش امدادگر پرستار و پزشک و کادر درمان واقعاً سازنده است اگر نبود وجود امدادگران، شهدای ما چندین برابر این آماریست که ما الان داریم حضور یک امدادگر واقعا سازنده بود.